عاشقانه ها

یه تعدادشعر عاشقانه و داستان های آموزنده


زهر شیرین

 

زهر شیرین

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،

که نامی خوشتر از اینت ندانم.

و گر- هر لحظه- رنگی تازه گیری،

به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

تو زهری، زهر گرم سینه سوزی،

تو شیرینی، که شور هستی از توست.

شراب جام خورشیدی، که جان را

نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

به آسانی، مرا از من ربودی

درون کوره ی غم آزمودی

دلت آخر به سرگردانیم سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

بسی گفتند: « دل از عشق برگیر!

که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

که او زهر است اما... نوشداروست!

چه غم دارم که این زهر تب آلود،

تنم را در جدائی می گدازد

از آن شادم که در هنگامه ی درد،

غمی شیرین دلم را می نوازد.

اگر مرگم به نامردی نگیرد:

مرا مهرتو در دل جاودانی است.

وگر عمرم به ناکامی سرآید؛

تورا دارم که مرگم زندگانی ست.

«فریدون مشیری»

نويسنده: بهترین | تاريخ: شنبه 12 مرداد 1392برچسب:شیرین,زهر,زهرشیرین,شعر,عاشقانه,شعرعاشقانه,شعرعشق,شراب,شور,سینه سوز,کوره,غم,افسون, | موضوع: <-CategoryName-> |